در سكوت شب دلگيري سرد
به اين مي انديشم
كه چرا شهر من اينگونست
كه چرا مردم شهرم همه بي خبر از دوروبرند
شهر من زير سلطه افرادي است
كه فقط خودشان را ميبينند
و مهم نيستم من
و مهم نيست كسي
حاكم شهر من انگار در خواب ماندست
آن طرف شهري است كه
حاكم خوبي دارد
شهر يكرنگي و يكپارچگيست
عاري از هرگونه ستم
شهر مردم و دينداريست
كاش در آن شهر بودم
در آن شهر همه مردم به هم نزديكند
همه با هم در تلاشند تا كه پيشرفت كنند
مردمش در سرنوشت شهر نقشي دارند
مردمش آزادند
كاش در آن شهر بودم
اما .... افسوس ....
شهر ما ، شهر آنها
حيف كه فاصله زيادي دارد
دره اي است بين دو شهر
كه نميگذارد بروم از شهرم
در انتظار رويايي هستم
كه به آن نميرسم هرگز من
كاش ميشد پلي زد از اينجا تا به آن سو
كاش ميشد راهي يافت تا بدانجا
اما ....
اما حال كه راهي نيست
پس
چاره اي هم بجز پرواز نيست
آري
بايد پرواز كنم تا از اين شهر بروم
تا به آزادي رسم
پروازي كه هيچ نيست مگر
پرواز به سوي آزادي
نظرات شما عزیزان:
ارژنگ 
ساعت17:19---19 ارديبهشت 1390
پشه ای در استکان آمد فرود
تا بنوشد آنچه وا پس مانده بود
کودکی-از شیطنت- بازی کنان
بست با دستش دهان استکان!
پشه دیگر طعمه اش را لب نزد
جست تا از دام کودک وا رهد
خشک لب،میگشت،حیران،راه جو
زیر و بالا،بسته هر سو راه او
روزنی میجست در دیوار و در
تا به آزادی رسد بار دگر
هر چه بر جست تکاپو می فزود
راه بیرون رفتن از چاهش نبود
آنقدر کوبید بر دیوار سر
تا فرو افتاد خونین بال و پر
جان گرامی بودو آن نعمت لذیذ
لیک آزادی گرامی تر،عزیز
شعر قشنگیه خواستی بزن
من 
ساعت17:04---19 ارديبهشت 1390
mahan 
ساعت21:22---16 ارديبهشت 1390
سلام دوست عزیز
مطالب جالبی تو سایتت گزاشتی.لطفا از سایت ما هم بازدید کن .ممنون میشم
Hami 
ساعت21:28---15 ارديبهشت 1390
salam,mamnunam ke behem sar zadi webe jalebi dari matalebam ali budan
بایرام 
ساعت9:57---14 ارديبهشت 1390
سلام اقا پرهام وبلاگ خوبی داری به منم سر بزن با تشکر
امیر 
ساعت0:22---14 ارديبهشت 1390
سلام دوست خوبم
مطلبت خیلی عالی بود
موفق باشی
مرســـــــــــــــــــــــــ ـــــی
میلاد 
ساعت15:24---13 ارديبهشت 1390
|